بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

باران بهاری

خواب تو چادر كوه (ناهار تو پارك جنگلي)

1390/6/11 23:55
نویسنده : باران
2,867 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه عيد فطر مبارك. اين اولين عيد فطرت بود. ان شا لله  اولين جشن ماه رمضونت.

باران عزيزم، ميدوني چندوقت بود كه من و تو و مامان باهم صبحونه نخورده بوديم؟ روز چهارشنبه وقتي بعد ار نماز عيد فطر برگشتم خونه با صداي چرخش كليد تو در از خواب پريدي اما چون فكر نميكردي من باهات صبحونه بخورم دوباره خوابيدي. پنجشنبه هم كه منو ديدي فكر كردي آخر هفته تموم شد و از فرداش دوباره ميرم سركار. واسه همين هم وقتي عصري رفتيم پارك خيلي خوشحال شدي اما نميدونستي كه فرداشم باز من پيشتم و باهم ميخوايم برين پارك جنگلي...

اول از همه عيد فطر مبارك. اين اولين عيد فطرت بود. ان شا لله  اولين جشن ماه رمضونت.

باران عزيزم، ميدوني چندوقت بود كه من و تو و مامان باهم صبحونه نخورده بوديم؟ روز چهارشنبه وقتي بعد ار نماز عيد فطر برگشتم خونه با صداي چرخش كليد تو در از خواب پريدي اما چون فكر نميكردي من باهات صبحونه بخورم دوباره خوابيدي. پنجشنبه هم كه منو ديدي فكر كردي آخر هفته تموم شد و از فرداش دوباره ميرم سركار. واسه همين هم وقتي عصري رفتيم پارك خيلي خوشحال شدي اما نميدونستي كه فرداشم باز من پيشتم و باهم ميخوايم برين پارك جنگلي.

وقتي رسيديم با تمام خوشحاليت آروم بودي و فقط دور و برت رو برانداز ميكردي. من با كمك بابابزرگ واسه خودمون جوجه درست كردم و واسه تو سيب زميني ذغالي.

 جوجه كباب بزرگترا، پس سيب زميني ذغالي من كو؟

 

تو كه عصري سيب زميني ذغاليتو خورده بودي كلي شارژ شدي و با بابابزرگ رفتي قدم زدن و برگشتني اين عكسو به مامان سفارش دادي.

من و بابابزرگ تو پارك جنگلي، 11 شهريور 90

 

راستي نكنه مامان بزرگ حسوديش شه كه وقتي باهاش رفتي سرسره بازي چرا عكس ننداختي؟ نه مثه اينكه خوب دلبري كرده بودي كه مامان بزرگ نه تنها حسودي نكرد كه بهت يه بادي گلبهي و شلوار خوشگل هم كادو داد.

من و پاي بابا تو پارك جنگلي با لباس كادويي مامان بزرگ

آخ كه چقدر دلبر شدي...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

لپ گلی
13 شهریور 90 16:26
عزیزم آدرس لپ گلی رو آدرس خودشو بده نه بهارانه رو.آدرس من همینه: lop-goli.persianblog.ir
سودابه
21 شهریور 90 18:59
خیلی شیرینی باران خانم . خوش باشید.


ممنون عزیزم لطف داری
مهرشین
27 شهریور 90 11:24
وای عکسای دخمل طلا با هندونه روووو. آدم دلش میخواد بخورتش.
مامانی زود زود بنویس ما بهار خانومو ببینیم.


چشم حاله مهرشین زود زود می نویسم شما باران خانوم رو می تونی بیایی پارک هم ببینی یادت نره قرارمون .
خاله غزال
7 مهر 90 1:51
جیییییییییییییییییگرتو بوخولم من هههااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممممم
گیگیلی بدون من رفتی ددر؟؟؟!!!
خاله گیه میکنه....خاله پس کی با من میای بریم ددر؟؟؟؟یکم اتیش بسوزونیم؟؟


خاله جونم میام هر وقت تو بگی من اماده ام بوسسسسس دوست دارم خاله جونم