بعد از چند ماه
خيلي وقته حوصله و زمان براي نوشتن نداشتم .ببخشيد عزيزم، اما گزارش كاملي از روزاي اين چند ماه مينويسم:
اول ، گزارش سختيها :
توي اين مدت چند بار مريض شدي و هر بار براي من و بابا يه تجربه جديد بود اولين بار توي خرداد ماه يه ويروس با علائم تب و اسهال گرفتي 5-6 روز تب داشتي و نصفه شبا بدتر ميشد ، الهي بميرم از خواب بيدارت ميكرديم و به هواي آب بازي ميبرديمت حموم شايد 2-3 بار توي شب حمومت ميكرديم ، توي تير هم يه ويروس جديد گرفتي فقط 3 روز تب بود اما اين آخري از همه سخت تر بود حدود 15 روز طول كشيد 1 هفته با تب بالا بود و دكتر مي خواست بستريت كنه كه با مخالفت من راههاي درماني ديگه رو امتحان كرد بارانم اين 15 روز خيلي خيلي سختي كشيدي 4 بار آزمايش خون و ادرار دادي و هربار كلي اشك ريختی
.......................................................... تنها مي تونم خدا رو شكر كنم كه همه چيز تموم شد و آرزو كنم كه ديگه مريض نشي
اينم جايزه بعد از آزمايش خون و كلي گريه و زاري
گزارش دوم از عروسي و مهمونيها و خوش گذرونيها:
تولد زهره جون مامان طاها كه تو حسابي بهت خوش گذشت ، چند تا بچه بزرگتر از خودت رو مديريت ميكردي و سر دسته همشون بودي ميدویيدي و جيغ میکشیدی و ...............
نیمه شعبان هم تولد مليسا ( هلو كيتي ) دوست جونت بود ، يه عالمه ني ني تقريبا همسنت مهمونشون بودن كه با همشون بازي كردي و ساعات خوشی رو داشتی
2 تا هم عروسي رفتيم
تولد زنبوري طاها جون هم خيلي بهت خوش گذشت آخري هم تولد عمو علي بود
اما از همه بهتر تولد بابا رضا بود
تولد بابا رضا
اينم كيك هفنمين سال يكي شدن مامان و بابا
چند بار هم با دوستای نی نی سایتی رفتیم خانه بازی کودک ( کیدز لند و باشگاه تماشا ) یه روزم با دوست جونمون رفتیم سرزمین عجایب يه روز هم با بابا رفتيم جشنواره انار
جشنواره انار :
گزارش سوم هم مسافرت به مشهد كه نذر سلامتيت تو اين مريضي آخريت بود
گزارش آخري شركت شما دركلاسهاي موسسه بادبادك :
ترم 1 رو توي تير ماه رفتيم كلاس بازي و رشد گلناز جون كه خيلي عالي بود چند بار هم رفتيم استخر جلسه آخر هم با بابا ها رفتيم باغچه
ترم دوم هم از 16 آبان شروع شده ٣ جلسه رفتيم
اينم خواب يه فرشته سر ناهار