روز پدر
26 ام خرداد روز پدر بود ، پارسال بهت قول داده بودم امسال بریم و برای بابا کادو خوب بگیریم ولی امسال هم نشد من از وقتی از شمال برگشتیم مریض شدم . روز پدر هم رفتیم فشم به دعوت باباکاظم خیلی خوش گذشت ولی من و مامان پرنیا و خاله سالاد خوردیم و 3 تایی مریض شدیم. ببخشید این چند وقت همش مریض بودم و به تو هم خوب نرسیدم .
برای بابا کاووس روز پدر و تولدش رو که 20 ام بود یکی گرفتیم اونجا هم خیلی خوش گذشت از فرداش مریض شدم .
رضا توی این چند وقت که من مریض بودم کلی خسته شده ، ببخشید .
بارانم سال دیگه قول میدم روز پدر خوبی برگزار کنیم. اینم عکسام از فشم .
قبل از این که بریم مامانم همش می گفت میریم ناهار بیرون . فشمه و کبابش ولی خبری از هیچ خوراکی نیست ، من گشنمه .
اینم دوستم ، مامانم تا لحظه ای که اونجا بودیم از این دوستم ترسید و همش بهش می گفت برو ، چرا ؟؟؟؟؟؟؟
خاله چه بازیهای خنده داری بلده هااااا ، خیلی خندیدیم .
اینم جوجه کبابی که مامانم همش می گفت ، چه خوش مزه است .
روز پدر بود ما یه عکس با این بابامون نداختیم .